شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

شاعرانه های یک لر اردیبهشتی

گم کرده ام دستانت را در کوچه های اردیبهشت...

....

این روزا خودم نیستم ، کلافه ام بی حوصله ام ، یهو غیبم میزنه ، یهو گریه ام میگیره ،حوصله ندارم حرف بزنم ،نمیدونم کلن میزون نیستم .

اون ندایی که بودم دیگه نیستم . ازم دلخور نشید ، دنبال ندای قبل هم نگردید ؛ حس میکنم اون ندا الان زیر یه عالم خاک خوابیده ، شایدم فقط گم شده باشه.

نمیدونم ولی واقعا دیگه ندای قبل نیستم ، شایدیه مدت بگذره من خودم بشم ، شایدم دیگه هیچ وقت ندای قبل نشم...

خاص بخوان

1

خمار میشوم 

وقتی میدزدی نگاهت را 


2

کاش همیشه میشد 

گاه و بی گاه

 حضورت 


3

رکود زمان یعنی 

تجربه تلخ نبودنت 


4

سخت بود 

خداحافظی

با چشمانت 


5

بودنت مال دیگری است 

اما 

آرامش قلبم میشود 

ثانیه ای دیدنت 

حتی کنار او ..


6

خاص نوشتم برای تو 

شاید اینبار خاص خواندی ...




برای یه نفر ...

تا حالا شده انقد خسته باشید ؟

تاکسی سوار شدم برم مترو گلشهر میخواستم برم سمت تهران.

 جلو مترو که از تاکسی پیاده شدم ،انقد فکرم مشغول بود ، بدون این که متوجه شم ، سوار اولین تاکسی ای شدم که داد میزد بلوار ارم ، تازه وقتی تاکسی حرکت کرد و از پل اول بلوار رد شد یادم اومد که من قرار بود برم سمت تهران !!!


با تمام وجود غمگینم ...

حس عاشقی که از معشوق میگذره ...